این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
صفت “clocked”
فرم پایه clocked، غیرقابل درجهبندی
- تزئینشده با نقشهای گلدوزی شبیه صفحه یا ارقام ساعت
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
Her vintage dress was beautifully complemented by the pair of clocked stockings she wore.
- تحت کنترل سیگنال زمانبندی که سرعت پردازش اطلاعات در یک سیستم الکترونیکی را تعیین میکند (منظمشده توسط کلاک)
The new computer's processor is clocked at 3.6 GHz, ensuring fast and efficient performance.