این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “bellows”
مفرد bellows، جمع bellows
- دمنده
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She used the bellows to stoke the fireplace.
- هر محفظه یا پوشش انعطافپذیر و قابل گسترش که برای پوشاندن یک قسمت متحرک یا مفصل استفاده میشود
The bellows on the machine protected its moving parts from dust.
- (عکاسی) بخش تاشو که لنز را به بدنه دوربین متصل میکند
He adjusted the bellows to focus on the small object.
- (بهصورت مجازی) چیزی که یک احساس یا فعالیت را برانگیزد یا تشدید کند
The coach's speech was a bellows, igniting the team's passion.