این کلمه همچنین میتواند شکلی از موارد زیر باشد:
اسم “bedding”
مفرد bedding، غیرقابل شمارش
- رختخواب
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She washed all the bedding after the guests left.
- بستر (برای حیوانات)
The farmer spread fresh bedding in the stables for the horses.
- بستر (در باغبانی)
The park's spring bedding was a colorful display of tulips and daffodils.
- لایهبندی (در زمینشناسی)
The geologist studied the bedding to understand the formation of the mountain.