صفت “ornate”
فرم پایه ornate (more/most)
- پرزرقوبرق
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
The palace was filled with ornate chandeliers and gilded mirrors.
- پرآبوتاب (در زبان یا سبک)
The professor's lectures were so ornate that students struggled to follow.