·

frosting (EN)
اسم

این کلمه همچنین می‌تواند شکلی از موارد زیر باشد:
frost (فعل)

اسم “frosting”

مفرد frosting، جمع frostings یا غیرقابل‌شمارش
  1. روکش قنادی
    She spent the afternoon making chocolate frosting for her daughter's birthday cake.
  2. برفک (تشکیل شده بر روی سطوح در اثر سرمای زیر صفر)
    The morning sun revealed a delicate frosting on the grass, glistening in the light.