·

digital (EN)
صفت، اسم

صفت “digital”

فرم پایه digital، غیرقابل درجه‌بندی
  1. دیجیتال
    She stores all her photos on her digital device instead of printing them.
  2. دیجیتال (در مورد ساعت، اطلاعات را با اعداد نشان می‌دهد به جای عقربه‌ها)
    I prefer my digital alarm clock because it displays the time in numbers, making it easier to read in the dark.
  3. انگشتی (مربوط به انگشتان یا اعمالی که با انگشت انجام می‌شود)
    She used her digital dexterity to unlock the intricate puzzle box.

اسم “digital”

مفرد digital، جمع digitals یا غیرقابل‌شمارش
  1. دسته‌بندی تجهیزات یا فناوری دیجیتال
    The company needs to move to digital to survive.
  2. ساعت دیجیتال (که زمان را با اعداد روی صفحه نمایش می‌دهد)
    For her birthday, she received a digital that could track her steps and monitor her heart rate.