صفت “digital”
فرم پایه digital، غیرقابل درجهبندی
- دیجیتال
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She stores all her photos on her digital device instead of printing them.
- دیجیتال (در مورد ساعت، اطلاعات را با اعداد نشان میدهد به جای عقربهها)
I prefer my digital alarm clock because it displays the time in numbers, making it easier to read in the dark.
- انگشتی (مربوط به انگشتان یا اعمالی که با انگشت انجام میشود)
She used her digital dexterity to unlock the intricate puzzle box.
اسم “digital”
مفرد digital، جمع digitals یا غیرقابلشمارش
- دستهبندی تجهیزات یا فناوری دیجیتال
The company needs to move to digital to survive.
- ساعت دیجیتال (که زمان را با اعداد روی صفحه نمایش میدهد)
For her birthday, she received a digital that could track her steps and monitor her heart rate.