قید “consistently”
consistently (more/most)
- همیشه
ثبتنام کنید تا ترجمههای جملات نمونه و تعاریف تکزبانه هر کلمه را ببینید.
She consistently arrives at work at 8 a.m., never late.
- بدون تناقض (در یک روش که خود را نقض نمیکند)
The new scientific idea could not be consistently tested.